اشتیاق درکار مثل رنگ زدن به یه بومِ خام میمونه! باعث میشه تا کار و عمل ما معنا پیدا کنه. تازه از اون لحظه ست که تلاش های ما مفهوم پیدا می کنه و به سمتی مثبت متمایل میشه. زمانی که کار کردن رو شروع کردم اونقدری از حقیقت کار نمیدونستم! جدای از بحث اقتصادی و مالی، دوست داشتم که سرم به کاری گرم باشه. وقتی که مشغول بودم احساس بهتری نسبت به خودم پیدا می کردم به همین دلیل هم بود که سالها بعدش هم همچنان ادامه دادم تا بالاخره انتخاب کردم کار توی کافه رو ادامه بدم.